دکتر جیمز. آر. دوتی جراح و متخصص مغز و مؤسس مرکز مطالعه‌ی شفقت و نوع‌دوستی است. جیمز در کودکی زیر سایه‌ی فقر زندگی کرده است با پدری الکلی و مادری که همیشه مریض است. شخصیت اصلی داستان به واسطه‌ی آشنایی تصادفی با زنی به نام روث مسیر زندگی‌اش بالکل تغییر می‌کند. این زن مهارتی را به این کودک محروم می‌آموزد که جمیز با استفاده از این مهارت مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. همه‌چیز برای جیمز به طرز جادویی پیش می‌رود. کتاب نوعی اتوبیوگرافی است. چگونه می‌توان با کنترل مغز و استفاده از توانایی‌های درونی، کیفیت زندگی بیرونی را تغییر داد؟ سطر به سطر این کتاب به این سوال پاسخ می‌دهد.

خلاصه: اگر نتوانیم احساساتی چون ترس، درد، نگرانی، تنهایی و... را تجربه کنیم، چه خواهد شد؟ "ون پیونگ سون"، نویسنده‌ی کره‌ای، در رمان جذابش "بادام" در قالب روایت به این سوال پاسخ می‌دهد. "جئون"، شخصیت اصلی داستان، مبتلا به سندرم آلکسی‌تیمیا (سندرومی که بخش ادراک احساست در مغز را مختل می‌کند) است. ابتلا به این سندرم از یک سو و پیشامد حوادث ناگوار برای جئون از سویی دیگر، بزرگ‌ترین چالش زندگی او را شکل می‌دهد. حوادثی که اگرچه جئون از درک احساسات ناشی از آن‌ها عاجز است اما ناگزیر به روبرو شدن با تبعات آن‌هاست. در این رمان قدم‌به‌قدم با تحول شخصیت اصلی و تشرف او به عالم بزرگسالی همراه می‌شویم. با رسیدن به صفحات پایانی رمان، متوجه خواهید شد که پایان‌بندی داستان به لحاظ پیگیری توالی حوادث، چندان مهم نیست بلکه آن‌چه اهمیت دارد مشاهده